مونولوگ
خسرو شکیبایی :
مردم منو می دیدن میگفتن ، مُخش تکون خورده ! ولی من به مامانم میگفتم من دلم تکون خورده نه مُخم ..
مادرم میگفت : گور بابای مُخ تو ..! دلت قد صدتا مُخ می ارزه ..
اندیشه فولادوند :
مادرت نپرسید عاشق کی شدی؟ نپرسید اسمش چیه .... ؟؟
خسرو شکیبایی :
مادرا که از آدم چیزی نمی پرسن . همه چیو خودشون میدونن ..!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر